منطق در مقابل احساسات

منطق در مقابل احساسات

منطق در مقابل احساسات

در این مقاله قصد داریم به مقایسه عملکرد احساسات و تفکرات منطقی بپردازیم.

منطق در مقابل احساسات یک بحث قدیمی است. این همان چیزی است که شما فکر می کنید در مقابل آنچه احساس می کنید. منطق و احساسات چالش های روزمره ما در تصمیم گیری هستند. این باعث ایجاد تنش در ما می شود. و ما براساس منطق یا احساس خود انتخاب می کنیم.

ما هر روز تصمیمات بی شماری می گیریم. مانند؛ اینکه روی مبل یا صندلی بنشینید حتی تصمیماتی مانند درخواست ازدواج از شخصی ، یا پذیرفتن پیشنهاد شغلی. این انتخاب ها ممکن است کم به نظر برسند ، اما سرنوشت ما را رقم می زنند.

هر بار که انتخاب می کنید ، مغز چپ شما با مغز راست شما می جنگد. سمت چپ به شما می گوید منطقی رفتار کنید. در حالی که سمت راست شما می جنگد و باعث می شود محتوای قلب خود را دنبال کنید.

به عنوان مثال ، شما قصد خرید ماشین دارید. شما در حال فکر کردن هستید که اگر کم مصرف باشد آن را خریداری کنید. شما نگران فضا و اقدامات ایمنی آن هستید.ناگهان ، چشم شما یک ماشین زیبا با رنگ زیبا را جلب می کند. شما هرگز اتومبیلی به این زیبایی ندیده اید. قلب شما می تپد. و اولویت های شما از بین رفته است. تمام آنچه شما می خواهید آن ماشین است. این نمونه بارز تفکر احساسی در مقابل تفکر منطقی است.

مرکز مشاوره موفقیت به عنوان بهترین مرکز مشاوره در اصفهان  بهترین و مناسب ترین خدمات روانشناختی را به مراجعان خود ارائه می دهد.

تفکر منطقی در مقابل تفکر احساسی

تفکر منطقی چیست؟

منطق ابزاری برای تدوین نتیجه گیری منطقی بر اساس مجموعه داده خاصی است. منطق عاری از احساسات است و به طور خاص با اطلاعات در خالص ترین شکل آن سروکار دارد. زیرمجموعه های زیادی در مطالعه منطق وجود دارد ، از جمله منطق غیررسمی ، منطق صوری ، منطق نمادین و منطق ریاضی.

داستان کوتاه ، منطقی بودن به معنای نزدیک شدن به یک موقعیت با درک نتیجه است. و پرداختن به مسئله ای با اثبات و درک چیزی بدون درگیر کردن احساسات.

وقتی آن تبلیغات تبلیغاتی حیوانات غمگین را می بینم ، برای من آسان است که احساساتم را درگیر کنم و از افرادی که حیوانات را سو استفاده می کنند عصبانی شوم ، اما این چه کاری انجام می دهد؟ این کاملاً کاری نمی کند جز اینکه به روان من آسیب برساند. درعوض ، باید منطقی به اوضاع نزدیک شوم. به عنوان مثال ، برای تغییر نتیجه چه کاری منطقی می توانم انجام دهم؟

هنگامی که شما اجازه نمی دهید احساسات شما اعمال شما را حکم کند ، می توانید کارهای بسیار مثبتی انجام دهید. با این حال ، این بدان معنا نیست که احساسات ضروری نیستند. هر دو جای خود را دارند. این یادگیری زمان استفاده از آنها است. این فرایندی است که تمرین می شود.

می توانید منظمی بیندیشید و افکار خود را بر اساس حقایق و شواهد بنا کنید. تفکر منطقی یعنی شما منطق را در روند تفکر خود قرار دهید. هر زمان مشکلی را تحلیل کردید یا به راه حلی رسیدید.

تفکر احساسی چیست؟

احساسات حالات فیزیولوژیکی مرتبط با سیستم عصبی است که توسط تغییرات نوروفیزیولوژیکی ایجاد می شود و به طور مختلف به افکار ، احساسات ، واکنش های رفتاری و درجه ای از لذت یا ناخشنودی مربوط می شود.

احساسی بودن می تواند با عناصر مختلف ارتباط داشته باشد. اگر از یک حالت عاطفی به یک وضعیت نزدیک می شوید ، می تواند درک شما از طرف مقابل را مختل کند یا حتی به دلیل عدم منطق ، هوش شما را از بین ببرد. احساسات ناشی از سیگنالی است که از قلب شما به مغز می آید. واکنش در برابر احساسات به سختی چیز خوبی است.

در اینجا یک مثال خوب است.

دقیقاً مانند مثال من در بالا ، اگر آن تبلیغ حیوانات غمگین را تماشا کنید و به جای موضع منطقی از موضع احساسی به آن نزدیک شوید ، فکر می کنید چه اتفاقی می افتد؟

استفاده از احساسات ، به ویژه احساسات منفی ، برای موقعیتی که به منطق نیاز دارد ، هیچ کاری برای حل مسئله ای در درون خود مشکل یا رفاه شما نخواهد داشت.

اگر بعد از تماشای آن تبلیغات حیوانات غمگین ، تصمیم گرفتید ناراحت شوید ، گریه کنید ، و احساسات عصبانیت خود را در مورد حیوان آزاران به صورت آنلاین ارسال کنید ، این چه کاری انجام می دهد؟ این کاملاً خسته کننده احساسات شما نیست. شما هیچ مشکلی را حل نمی کنید. در صورت وجود ، شما مشکلات بیشتری ایجاد می کنید زیرا اکنون ناراحت هستید. نه تنها شما ، بلکه هر کس دیگری که این خشم را می بیند از نظر احساسی از آن منعکس می شود.

می توانید احساسی فکر کنید. شما بر اساس آنچه احساساتتان به شما می گوید تصمیم می گیرید. احساسات شدید تمایل دارند با افکار و دیدگاه های شما در مورد موقعیت ها و روابط تداخل کنند.

متفکران احساسی در مقابل متفکران منطقی

اگر یک متفکر منطقی هستید ، تصمیمات خود را براساس داده ها ، شواهد و افکار منطقی می گیرید. شما به راحتی تحت تأثیر احساسات خود قرار نمی گیرید. در حالی که ، اگر یک متفکر احساسی هستید ، تصمیمات خود را براساس ارزش ها و احساسات می گیرید. شما اغلب موقعیت ها را “احساس” می کنید ، بنابراین به موضوعات ظریف کمتر آشکار توجه می کنید.

انواع منطقی

– منصفانه و منطقی

– به تحلیل منطقی علاقه داشته باشید

– براساس منطق و حقایق تصمیم بگیرید

– حقیقت را ارزش گذاری کنید

انواع احساسی

– مراقب ، گرم و عاطفی

– به افراد و احساسات علاقه مند هستند

– براساس قلب آنها تصمیم بگیرید

– می توانم احساس دیگران را احساس کنم

– برای احساسات و دیپلماسی ارزش قائل شوید

ذهن منطقی در مقابل ذهن عاطفی

ذهن شما سه حالت است؛ ذهن منطقی ، عاطفی و احساسی و عقل خردمند.

ذهن منطقی: وقتی باهوشانه به موقعیتی نزدیک می شوید از ذهن منطقی خود استفاده می کنید. ذهن منطقی شما درباره واقعیات تصمیم می گیرد.

ذهن خردمندانه: این به ایجاد تعادل بین منطق و نیمه احساسی کمک می کند. ذهن خردمندانه شما به شما کمک می کند تا احساسات خود را تشخیص داده و احترام بگذارید. در حالی که معقولانه روی آنها عمل می کند.

ذهن عاطفی: هنگامی که احساسات شما افکار و رفتار شما را کنترل می کنند ، از ذهن عاطفی استفاده می شود. ممکن است بدون فکر کردن در مورد نتیجه ، بی هدف عمل کنید.

عشق در مقابل منطق

عشق و منطق ممکن است بسیار متفاوت به نظر برسند ، و بله ، آنها بسیار متفاوت هستند. عشق منطقی نیست. با عشق ، کوچکترین اعمال می تواند عمیق ترین تأثیر را داشته باشد.

عشق باعث می شود بدون سوال عمل کنید. و بدون درخواست جنگ کنید و بدون بازگشت بدهید. اما منطق یک واقعیت و هدفمند است. آیا اگر منظمی و هدفمند دوست داشته باشید ، دوست دارید؟

منطق عشق توسط احساسات شور ، شادی و مراقبت پنهان است. افراد منطقی می توانند برای یک رابطه بسیار منطقی باشند. اگرچه ، برای درک بهتر ، هنوز می توان از منطق در یک رابطه استفاده کرد.

اما مسئله منطقی بودن بیش از حد در عشق این است که اغلب شما می توانید سرد و دور به نظر برسید. منطقی بودن بیش از حد در مشاجره با شریک زندگی ممکن است باعث شود به نظر برسد که اهمیتی نمی دهید.

منطقی در مقابل رابطه عاطفی

غالباً ، در روابط ، یک شریک منطقی تر است ، در حالی که دیگری احساساتی تر است. در یک بحث ، اگر شریک منطقی باشید ، می توانید با استفاده از حقایق و حقایق ، دیدگاه خود را در مورد شرایط توضیح دهید. این ذهن منطقی شماست که بازی می کند.

نیت شما خوب است ، اما این رویکرد می تواند به همسرتان احساس کند که “شنیده نمی شود”. این می تواند احساسات منفی آنها را به نمایش بگذارد و احساس بی اهمیت بودن را در آنها ایجاد کند.

منطقی در مقابل عملی

منطق و عملی متفاوت هستند ، زیرا منطق با اصطلاح تفکر “عملی” مخالف است. منطق مبتنی بر نظریه ها و واقعیت ها است ، در حالی که عملی مبتنی بر اعمال و عمل است.

افراد عملی تصمیم خود را در مورد اعمال و افکار می گیرند. آنها این ایده را که عملکرد افکار توصیف یا بازنمایی است ، رد می کنند. آنها با عمل به راه حل های خود برای آزمایش ، مشکلات خود را حل می کنند. اگر فرد عملی هستید ، باید راه حل های خود را برای مشکلات خود آزمایش کنید.

به طور کلی ، برای شناخت بهتر خود ، انجام تست منطق در مقابل احساس مفید است. این آزمایش می کند که آیا شما یک متفکر منطقی هستید یا یک متفکر احساسی.

در عوض ، این به شما کمک می کند تا تفکر منطقی خود را بهبود ببخشید یا بالعکس. منطق و احساس دو حالت مغز بسیار متفاوت هستند. با این حال ، آنها در ابزار تصمیم گیری روزمره شما بسیار حیاتی هستند. اگرچه خیلی منطقی است ، اما ممکن است در یک رابطه تعارض ایجاد کند. به همین دلیل است که دانستن چگونگی ایجاد تعادل بین تفکر منطقی و عاطفی نیز مفید است.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

آیا می خواهید به بحث بپیوندید؟
در صورت تمایل از راهنمایی رایگان ما استفاده کنید!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.